حماسی

پیام های کوتاه
  • ۳ شهریور ۹۲ , ۱۱:۵۱
    حدیث
  • ۲۹ مرداد ۹۲ , ۱۳:۱۷
    ...
بایگانی
نویسندگان
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۱۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

...

سلام.می خوام بگم اگه با کسی لج دارین یا از اون ادم که من هستم خوشتون نمیاد بیان به خودم بگین تا... این حرف رو به خاطر این میزنم که اون اقا ها با نام من نظر میزارن در وبلاگ رب الارض نظر میذارن
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۲ ، ۱۳:۱۷
ALI RIAHY

«تبریک»

سلام این وبلاگ چند روزی است که درست شده است .امیدوارم از این ولاگ خوشتان بیاید .

لطفا نظر یادتون نره.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۲ ، ۱۳:۰۳
ALI RIAHY

سلام از این می خوام بگم که بعضی ها می ترسن نظر رو در مورد وبلاگ نوسی با اسم خودشون استفاده کنند از اسم ...استفاده می کنند .
این رو می خوام اقای که این نظر ها رو گذاشتی از چی می ترسی بیا حرف خودت رو بدون رو درواسی بزن از هیچ چی هم نترس ..
به امید اینکه...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۲ ، ۰۹:۲۸
ALI RIAHY

چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی     ***    چه بــغـض ها که در گلو رســــوب شد نیامدی

حـریر آتشـــین ســخن تبر به دوش بت شــکن     ***    خـــــدای ما دوباره سنگ و چـــوب شد نیامدی

تـــمام طول هـــفته را به انتـــــظار جـــمعه ام      ***   دوبـاره صــبح ظهر عصرنه غروب شد نیــــامــدی

یا مهدی (عج)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۲ ، ۱۴:۲۲
ALI RIAHY

حال و هـوای این روزهای مصـر و سـوریه را که می بینم

.

بیشتر از گذشته خـدا را به خاطر وجودتان شُـکر می کنم

.

خـوش بـه حـال ما ؛ کسـی را داریـم کـه

.

حرفش همیشه حُسـن ِ خِـتام همه ی اختلاف هاست !

..
1372863586795784_large.jpg
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۲ ، ۱۴:۱۸
ALI RIAHY

تسبیحی بافته ام
نه از سنگ
نه از چوب
نه از مروارید
بلور اشکهایم را به نخ کشیده ام تا برای سلامتیت دعا کنم !



اللهم احفظ قائدنا الخامنه ای...

imagesCAQK4JR1.jpg

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۲۸ مرداد ۹۲ ، ۱۴:۱۷
ALI RIAHY

دوستش دارم بزرگیش را ، سکوتش را ، عظمتش را ، اُبهتش را ، تنهاییش را ، حکمتش را ، صبرش را ، و بودنش عادتیست مثل نفس کشیدن !
خدا را میگویم …

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۲۸ مرداد ۹۲ ، ۱۴:۱۳
ALI RIAHY


برادران یوسـف وقتـی می‌خواسـتند یوسف را به چـاه بیفکنند، یوسف لبـخندی زد.

یهودا (یکی از برادران) پرسید: چـرا خندیدی؟ اینجا که جای خـنده نیـست! یوسـف

گفت: روزی در فکر بودم چگونه کسـی می‌تواند به من اظهار دشـمنی کند با اینکه

برادران نیرومندی دارم! اینک خداوند همین برادران را بر من مسلط کرد، تا بدانم که

نباید به هیچ بنده ای تکیه کرد.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۲۸ مرداد ۹۲ ، ۱۲:۱۶
ALI RIAHY
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۲۸ مرداد ۹۲ ، ۱۲:۱۲
ALI RIAHY

فدائیان امـــــــــــــــــــــــــــــام خامنـــــــــــــــــــــــــــه ای 
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۲ ، ۱۲:۱۲
ALI RIAHY